روایتی از زنده به گور شدن رزمنده ۱۵ ساله
صدامیها مرا تا گردن زیر خاک کردند؛ آن روز باران هم میبارید و ۴ ساعت اسیر گِل بودم؛ بعثیها مشروب میخوردند، سر مرا نشانه میگرفتند و میخندید.
بارها از شکنجههای نیروهای صدام در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شنیدهایم؛ از بریدن گوش و بستن دست و پای رزمندهها تا زنده به گور کردن آنها.
وقتی پای حرفهای از معراج برگشتگان مینشینیم، روایتهایی میکنند که در باورمان نمیگنجد برخی از انساننماها به قدری قلبهایشان از حقیقت دور میشود که یک رزمنده 15 ساله را به هر نحوی که میخواهند، شکنجه میدهند؛