چند بار مجروع شده بودند که من خبر داشتم. اما مهمترین اصل این بود که نمیدانستم شیمیایی است. سه روز بعد از مراسم عقد گفت: میخواهم چیزی به تو بگویم اما از دست من گلهمند نشو. گفتم: چه شده، گفت: من همه چیز در مورد جانبازیام راست گفتم، اما نگفتم که شیمیایی هم هستم
- داستانش مفصل است. من قبل از ازدواج زبان در سطح دبیرستان تدریس میکردم. البته اگر ریا نباشد، فی سبیل اللهی بود. الآن هم تا حدودی درس میدهم. شاگردی داشتم که دو سال پیاپی پیش
![]() |
* پای درس سید
سیدمجتبی علاوه بر تهذیب خود، از دیگران و خصوصاً جوانان نیز غافل نبود. در ادامه نمونهای از سخنان این شهید بزرگوار خواهد آمد.
یکی از نکات جالب توجه در زندگی این سید شهید، توجه خاص او به امور معنوی بود. مواردی که شاید به نظرساده آید اما تقید او و حتی تعیین مجازات در صورت عدم انجام آن نشانگر باور قلبی و یقین این جانباز شهید به اعتقاداتش بود.
* قوانین دهگانه
قانون اول: بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجرا 4 مرداد69)
امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند:
در میان شهدای هشت سال دفاع مقدس شهدای سادات نیز فراوان بودند. فقط 2500 شهید سادات در تهران داریم که بیش از 2000 نفر آنها در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شدهاند. "سید مجتبی علمدار" نیز یکی از شهداییست که نامش در لیست ذریه زهرا(س) به ثبت رسیده. سید مجتبی در دی ماه سال 1370 با سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن زهرا سادات علمدار است.شهید علمدار بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلا در ساری مشغول خدمت شد. او که از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود چندین سال پس از جنگ و در سال 1375 بر اثر جراحتهای شیمیایی به یاران شهیدش پیوست. "مجید کریمی" از دوستان شهید خاطرهای در رابطه با او را در "علمدار" نقل میکند که نشان دهنده ارتباط تنگاتنگ سید مجتبی علمدار با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و به خصوص مادرِ سادات است. خاطره به قرار زیر است:
خلاصه کوتاهی از زندگینامه شهید علمدار |