چند بار مجروع شده بودند که من خبر داشتم. اما مهمترین اصل این بود که نمیدانستم شیمیایی است. سه روز بعد از مراسم عقد گفت: میخواهم چیزی به تو بگویم اما از دست من گلهمند نشو. گفتم: چه شده، گفت: من همه چیز در مورد جانبازیام راست گفتم، اما نگفتم که شیمیایی هم هستم
- داستانش مفصل است. من قبل از ازدواج زبان در سطح دبیرستان تدریس میکردم. البته اگر ریا نباشد، فی سبیل اللهی بود. الآن هم تا حدودی درس میدهم. شاگردی داشتم که دو سال پیاپی پیش